هنوز ما مردم عادي اطلاعات چنداني درباره حياتوحش كشورمان نداريم و مهمتر از آن گاهي حتي نميدانيم اهميت تنوعزيستي و حفظ بقاي جانوران وحشي چيست. نهادهاي دولتي و غيردولتي در سالهاي اخير متوجه شدهاند كه تنها فعاليت ميداني پاسخگوي نيازهاي حياتوحش كشور نيست و بدون آگاهي، حمايت و همكاري مردم نميتوان كاري از پيش برد. به اين دليل كه بخش عمده آسيبهايي كه هرساله به حياتوحش كشور وارد ميشود منشا انساني دارد، همانطور كه انقراض گونههايي مثل شير ايراني و ببر مازندران در دهها سال پيش نتيجه بياطلاعي مردم از اهميت و امكان انقراض اينگونهها بوده است. در برنامهريزيهاي جديد سالهاي اخير، در كنار فعاليتهاي ميداني بخشي از هزينه و انرژي نهادهاي دولتي و مردمنهاد صرف آموزش و آشنايي مردم با حياتوحش ميشود. در روز ملي يوز ايراني، با مرتضي اسلامي دهكردي، مديرعامل انجمن يوزپلنگ ايراني و يكي از كارشناسان نام آشناي حياتوحش، درباره اهميت وحش گفتوگو كرديم تا او به ما بگويد كه چرا بايد قدر گونههاي ارزشمند حياتوحش كشورمان را بدانيم.
- در سالهاي اخير يوزپلنگ ايراني به حيوان محبوبي بين اكثريت مردم تبديل شده. چه اتفاقي افتاد كه اهميت اين نمونه نادر حياتوحش به مردم شناسانده شد؟
هر چيزي كه بخواهد حفظ شود بايد در يك بستر اجتماعي و به واسطه خواست اجتماعي حفاظت بشود. چيزي كه براي مردم شناخته شده نباشد و گمنام باشد در گمنامي هم از بين ميرود؛ مثلا در آثار تاريخي، آنها كه خيلي شناخته شده و مطرح هستند اگر يك ساختمان بلند بخواهند كنارش بسازند، يا آسيبي به آن برسانند، موج اعتراضات عمومي را بهدنبال خواهد داشت كه عموما منجر به رفع آن آسيب بالقوه ميشود. ولي خيلي زياد داشتيم بناهاي تاريخياي كه شناخته شده نبودند، در گمنامي هم از بين رفتند و كسي هم خبر دار نشد.
حفاظت از يوزپلنگ و گونههاي زيستي هم همين هست؛ اگر يوزپلنگ شناخته نميشد، فعاليتهاي اطلاعرساني صورت نميگرفت، مردم نسبت به آن حساس نميشدند، نسل آن در گمنامي از بين ميرفت. براي همين لازم بود تا يك خواست اجتماعي براي حفاظت از آن بهوجود بيايد و ما سعي كرديم از راههاي مختلف به اين هدف برسيم. اتفاق ديگري كه خيلي كمك كرد يوز ايراني در ميان مردم مطرح شود پيشنهاد درج تصوير يوزپلنگ آسيايي روي پيراهن تيم ملي فوتبال كشورمان بود كه بازخورد خيلي زيادي داشت.
- قبل از فعاليت چند سال اخير، يوزپلنگ چه جايگاهي بين مردم ايران داشت؟
يوزپلنگ يك گوشتخوار و يك گربهسان است. اين يعني گونه كاريزماتيك و مهمي است. اساسا گربهسانان جزو كاريزماتيكترين گونههاي دنيا هستند. در كتابهاي مختلفي هم به اين نكته اشاره شده؛ بهعنوان نمونه در كتابي گفته شده انسانها نسبت به گربهسانان بهويژه گربه سان بزرگ جثه، يك نگاه احترامآميز آميخته با ترس دارند. هميشه گربهسانان بزرگ نقش پررنگي در فرهنگ مردم كشورهاي مختلف داشتهاند. نماد خيلي از كشورها، گربهسانان آن كشور هستند و در نقاشيهاي ديواري و اكثر آثار هنري آن كشور حضور دارند. ما در ايران، در شهر اراك، قديميترين تصاوير يوزپلنگ را بهصورت نقاشيهايي كه در ديوار غارها كشيده شده ميبينيم. روي ظروف باستاني ما هم تصاوير يوزپلنگ نقش بسته است. در شهر يزد هم اسم يكي از محلها محله فهدان است كه فهد در عربي بهمعناي يوزپلنگ است. يوزپلنگ ارتباطي ديرينه با انسان داشته. در واقع انسانها ياد گرفتهاند يوزپلنگ را رام كنند. در عهد باستان در دربار پادشاهان شغلي وجود داشته به اسم يوز داري و يوزباني كه در واقع پادشاهان براي شكار از اين حيوان استفاده ميكردند. در كتب تاريخي ذكر شده كه اكبرخان مغول حدود ۱۰۰۰ عدد يوز شكاري داشته. خب همين مسائل يكي از عوامل انقراض يوز بوده به اين دليل كه يوزهاي بالغ براي تربيت از طبيعت حذف ميشدند.
- اين پروژهها و برنامههاي حفاظتي طي اين چند سال چه نتايجي داشتهاند؟
صحبت راجع به اين موضوع كمي مشكل است. راجع بهگونهاي صحبت ميكنيم كه مثل شبح است؛ تراكم جمعيت بسيار پاييني دارد و ديدنش بسيار مشكل است. براي همين به سختي ميشود گفت طي ۱۴سال گذشته جمعيت يوزپلنگها چه تغييري كرده، اما براساس يكسري شاخصها مثل آمار مشاهدات، تلفات، زادآوري ثبت شده و... بهنظر ميرسد وضعيت يوزپلنگ به ثبات نسبي رسيده است. در مجموع اين را ميدانيم اگر اين فعاليتهاي حفاظتي، پژوهشي، آموزشي و اطلاعرساني انجام نميشد قطعا وضعيت يوزپلنگ الان بسيار وخيمتر و بسيار به انقراض نزديكتر بود. درنظر بگيريد كه ابتداي دهه ۸۰ عملا هيچ اطلاعات دقيقي راجع به يوز وجود نداشت. اين حيوان كاملا ناشناخته بود؛ حتي براي بسياري از محيطبانان، مسئولين و كارشناسان. حرفهايي مبني بر انقراض يوز وجود داشت. اما امروز با فعاليتهاي پژوهشي زيادي كه در اين سالها انجام شده، شناختمان از اينگونه بسيار بيشتر شده، مسيرهاي مهاجرتي در حال شناسايي هستند، رفتارهاي جانور و تفاوتش با يوزپلنگ آفريقايي روزبهروز بيشتر شناخته ميشود. علاوه بر اين در اكثر روستاهاي حاشيه زيستگاه يوزپلنگ، فعاليتهاي آموزشي زيادي انجام شده كه تأثير مستقيمي بر نگرش مردم و براي حفاظت از اينگونه داشته است. براي مثال در منطقهاي از يزد كه بيشترين آمار تلفات يوز را داشت با همكاري سازمان محيطزيست و سازمان ملل يك برنامه آموزشي 3 ساله اجرا كرديم كه بعد از آن دوره، تلفات نزديك به صفر رسيد و به پيشنهاد خود مردم مجسمهاي از يوز ساخته شد و در يكي از ميدانهاي شهر قرار گرفت. در مجموع با توجه به شاخصهاي متعددي كه اين سالها مورد بررسي قرار گرفتهاند، بهنظر ميرسد جمعيت اينگونه در ايران به ثبات نسبي رسيده است اما هنوز اين جمعيت خيلي شكننده است و اگر اين حمايت مردمي و حفاظت متوقف شود يوز به سرعت در سراشيبي انقراض قرار خواهد گرفت.
- فرهنگسازي وظيفه تمام ارگانهاي محيطزيستي است
دكتر ايمان معماريان، دامپزشك كلينيك حيوانات پارك پرديسان و دامپزشك باغوحش تهران است كه اين روزها مراقبت از كوشكي و دلبر 2 يوزپلنگ موجود در پارك پرديسان را بهعهده دارد.
- چطور شد كه تصميم گرفتيد 2 يوزپلنگ آسيايي را در پارك پرديسان حفاظت كنيد؟
بهطور كلي يكي از وظايف اصلي ارگانهاي مختلف محيطزيستي فرهنگسازي است. بايد حياتوحش را به مردم بشناسانيم. گونههاي مهمي مثل يوزپلنگ ايراني يا همان يوزآسيايي و گونههاي مهم ديگري در ايران وجود دارند كه بسيار خاص هستند و بعضيها فقط در ايران باقي ماندهاند كه نياز به حمايت و حفاظت دارند. باغ وحش تهران هم بهدنبال اين است كه به اين وظيفه عمل كند. بهخصوص كه مركز تحقيقات و نگهداري از يوز آسيايي در باغوحش تهران وظيفه مراقبت از كوشكي و دلبر را بهعهده دارد. اين دو، تنها يوزهاي آسيايي در اسارت، در كل دنيا هستند.
- حالا از كوشكي و دلبر چه خبر؟
دلبر ۳ ساله و كوشكي ۶ساله است و هر دو در پارك پرديسان نگهداري ميشوند. همانطور كه ميدانيد هر دوي اينها سرنوشت مشتركي داشتند و با فاصله 3 سال از پارك ملي توران، وقتي كه مادرشان تصادف كرده گرفته شدند. يعني دلبر 3 سال بعد از كوشكي در همان منطقه پيدا ميشود. در ابتدا در 2 استان مختلف نگهداري ميشدند؛ يكي در سمنان و ديگري در مياندشت استان خراسان شمالي. در آذرماه۹۳ هردو را به تهران منتقل و محل زندگياي با ۶ فضاي مجزا براي آنها تعبيه كرديم. الان بهصورت دورهاي جايشان را عوض ميكنيم تا بوي همديگر را بگيرند. شايد بتوانيم در آينده از آنها توليد مثل داشته باشيم ولي هدف اصلي از اين كار توليد مثل نيست. بهخاطر اينكه فقط با 2 يوز اين كار بسيار سخت است. ما بيشترين هدفمان از نگهداري اين دو يوز، اول معرفي آنها و بهطور كلي اينگونه به مردم است ضمن اينكه مركز نگهداري و مطالعه يوز آسيايي با وجود اين دو يوز، يك پتانسيل تحقيقاتي براي گونهاي كه اصلا در دسترس نيست، براي محققين ايراني و بينالمللي فراهم كرده است.
نظر شما